داستان نویسی

در اینجا من داستان خواهم نوشت.

داستان نویسی

در اینجا من داستان خواهم نوشت.

من دامون متقی هستم. زاده شده در شهر رشت. در رشت بزرگ شدم  و پرورش یافتم.

البته ده سالی هست که از وطن دور افتاده ام و جنوب کشور کار و زندگی می کنم.

همیشه اندیشه هایی از زمان کودکی به شکل پرسش هایی تکرار شونده ذهن مرا به خود مشغول می داشته.

مثلا

چرا آدم ها وقتی ازدواج می کنند بچه دار می شوند؟

چرا پدر و مادرم با همدیگر به یک زبان و با من و خواهرهایم با یک زبان دیگر حرف می زنند؟

خدا کیست؟

اگر هست پس کجاست؟

چه چیزهایی خوب هستند و چه چیزهایی بد؟ 

و ... .

خب به مرور زمان و با بالا رفتن سن برای بسیاری از این پرسش ها پاسخی یافتم و هنوز برای برخی پاسخ قانع کننده ای پیدا نکرده ام.

ولی به هر حال دانستم که باید در جهت آن چیزی که آن را درست می پندارم گام بردارم و دیگران راهم به اندیشیدن درباره آنها ترغیب کنم.

من آدمی هستم که با به یاد داشتن نام ها و شماره ها مشکل دارم ولی چهره ها و مخصوصا حالات چهره ها را خوب یادم می ماند. برای همین است که نام و عنوان زیاد برایم مهم نیستند بلکه خود افراد برایم اهمیت بیشتری دارند.

مثلا اگر روزی با آقای حسین امیدوار رئیس یک اداره بزرگ،  رو به رو شوم. شاید در برخورد بعدی نامش را به خاطر نیاورم ولی یادم مانده که ها این همان فردی هست که آدم مغروری بود و به زور جواب سلام مرا داد. یا این همان فردی هست که بسیار آدم فروتنی به نظر می رسید.

مثلا تا یک سنی شماره شناسنامه خود را نمی دانستم و یا تا مدتی شماره ملی خودم یا حتی شماره تلفن خودم را تا این که مجبور شدم حفظشان کنم.

نمی دانم. چرا نام و شماره این قدر مهم هستند. آدم ها که نام و شماره نیستند. آدم ها شاید طرز فکرشان باشند شاید هم نه. ولی قطعا هیچ انسانی را نمی شود با تراز نام و شماره سنجید.